
– مکانیزم فعلیت عبرت
همانطور که بیان شد، فعلیّت عبرت مستلزم فعلیّت در دو جنبه پیشینی و پسینی است، جنبه پیشینی آنکه در مبحث قبل، تحت عنوان مکانیزم کسب عبرت، مورد بررسی قرار گرفت ، اما جنبه دیگر فعلیّت عبرت، متّکی بر اصل نشانهها میباشد، در این جنبه، نشانهها نقش فعّالی را ایفاء میکنند، نشانهها باعث یادآوری معرفت پیشینی میشوند که در عبرت پیشینی کسب شده است، و اینجا است که عبرت گرفته شده در سابق ، با دیدن نشانهها در زمان حال، باعث فعلیّت قوه بصیرت شده و با تذکّر آن قوه ، تأثیر عبرت گرفته شده را در تصمیم گیریهای جدید میبینیم، این سازوکار در آیه قرآن بیان شده است “إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون”[1] امّا همانطور که در آیه میبینیم ،در بصیرت دو عامل نقش عمده دارند، اول آنکه آنان جزو گروههای هدف بیان و تخاطب باشند مانند گروه متقین که در آیه به آن اشاره شده است، دوّم، تذکر و یادآوری که ناشی از نشانههایی است که باعث تذکر گروههای هدف میگردد، بنابر این دو مؤلفه ، در بحث حاضر نیز در دو بند به تشریح مکانیزم فعلیّت عبرت میپردازیم.
2-2-1- نقش آیات( نشانهها ) در فعلیت عبرت
2-2-1-1-ارتباط عبرت و نشانهها
کارکرد نشانه این است که مانند یک علامت، باعث یادآوری چیزی است که انسان از آن، یک شناخت قبلی دارد، البته این شناخت ممکن است یا از تجربه خود شخص ناشی شده باشد و یا اینکه حاصل تجربه دیگران باشد. بنابراین نشانه را میتوان اینگونه تعریف نمود : آن چیزی است که باعث دلالت و راهنمایی به چیزی میشود که انسان نسبت به آن، معرفت پیشینی داشته است، پس نشانه به عنوان دالی بوده که راهنمایی به مدلولی میکند که شخص از آن شناختی پیشینی داشته است. اما اینکه نشانهها برای عدهای است نه برای همه، یعنی ممکن است چیزهایی تنها برای عده ای نشانه باشد در حالی که برای عدهای دیگر نشانه نباشد، ناشی میشود از معرفت پیشینی که برخی آن را کسب کردهاند، حال یا خودشان تجربه کردهاند یا از تجربه دیگران برایشان معرفت ایجاد شده است. اینجا نقش عبرت روشن میشود، چرا که وقتی نشانه موضوعیّت پیدا میکند که شخص، قبلاً از وقایع و حوادثی که برای خود یا دیگران رخ داده است عبور کرده باشد و معرفت کسب کرده باشد، بنابراین کسی که قبلاً از وقایع عبرت نگرفته باشد، نشانهها را هم درک نکرده و مورد خطاب و بیان آن نشانهها هم نبوده است. بنابراین میتوان عبرت را لازمهی نشانه دانست و تا وقتی که کسی عبرت نگرفته باشد، نشانهها را هم درک نمیکند، چرا که نشانه برای کسی موضوعیّت دارد که قبلاً از واقعهای عبور کرده باشد و معرفت پیشینی از آن گرفته باشد. بنابراین میتوان گفت که عبرت باعث بصیرت است “مَنِ اعْتَبَرَ اَبْصَرَ ” و بصیرت باعث درک نشانهها میشود ” وَ مَنْ اَبْصَرَ فَهِمَ “پس بصیرت متّکی بر عبرت میباشد و نشانهها هیچ چیزی نیستند مگر یادآوری عبرتهای گرفته شده که بصیرت آن را درک میکند، پس با قاطعیّت میتوان ادّعا کرد که نشانه تنها برای کسانی موضوعیّت مییابد که عبرت گرفته باشند.
2-2-1-2- مخاطبین بیان نشانهها
نشانه را میتوان همان دال دانست که به خاطر همراهی همیشگی با مدلول خود در عالم واقع، ذهن نیز حکم به ملازمه بین آن دو میکند، اما در تعریف دلالت آمده است : اذا علمت بوجوده، انتقل ذهنک الی وجود شیء آخر.[2] انتقال ذهن از شیء به شیء دیگر ناشی میشود از رسوخ علاقه بین دو شیء در ذهن، و سبب این علاقه ذهنی، علم به ملازمه بین آن دو شیء در خارج ذهن بوده است، بنابراین همانطور که مثلاً دود نشانه آتش است، از طرفی دال بر آتش هم بوده است و کسی ملازمه بین دال و مدلول را درک میکند که با توجه به عالم خارج، آن ارتباط را درک کرده باشد. اما برخی از دلالتها بسیط بوده و به راحتی قابل درک میباشند، برخی ارتباطات و دلالات؛ مرکب بوده و برای درک ارتباط بین آنان، نیاز به تفکر بیشتری است، مثلاً رابطه بین دال و مدلول ممکن است همیشه یک ارتباط محسوس نبوده باشد، بنابراین در این نوع از دلالت عقلی، نیاز به تفکر بیشتر میباشد تا ملازمه بین آن دو روشن شود. پس آنجا که در آیات میبینیم که بیان شده که آنها نشانه برای اهل تفکر و تعقل است ، به خاطر این است که آنان با فکر کردن میتوانند ارتباط بین آنها را درک کنند و در این صورت نشانههایی برای این گروه وجود دارد که تنها برای این گروه، آنها نشانه میباشند و برای سایر گروهها، به عنوان نشانه مطرح نمیباشند، مثلاً در آیه “اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ “[3] ممکن است ناشی از تجربه هر شخص باشد که با فکر بر روی آن ممکن است معرفت جدیدی برای او حاصل شود، چرا که هر شخص در هر بار خوابیدن در هر شب و روز این تجربه را به دست میآورد و میتواند با فکر کردن بر این تجربه از آن عبور کرده و در مقیاس بالاتر، به معرفتی از مرگ دست یابد که خواب به عنوان نشانهای از آن معرفت، نقش بازی میکند، در حالی که یک سَر این معرفت ناشی میشود از تجربه خود بشر از خواب که در هر شبانه روز آن را تجربه میکند و یک سر آن ناشی از تجربه دیگران که باز هم انسانها در هر شبانه روز شاهد این تجربه برای دیگران میباشند که عدّهای میمیرند و به سوی قبرستانها بُرده میشوند، بنابراین این معرفت ناشی میشود از دو عبرت و عبور انسان از حال خود و نگریستن به احوالات دیگران. امّا تاکید قرآن بر این نکته بسیار است که انسانها سعی کنند که همه چیز را خودشان تجربه نکنند، بلکه از تجربه دیگران نیز بهره ببرند. همانطور که مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند: «آيت بدان جهت كه آيت است به جز صاحب آيت را حكايت نمىكند و از خودش هيچ حكايتى ندارد، وگرنه از جهت خودش اگر حكايت كند ديگر آيت نمىشود».[4]بنابراین وجود آیه را چه بسا میتوانیم وجود رابطی بدانیم که استقلالش در دو طرفش است، یعنی از طرفی به آنچه که توسط آیه مورد اشاره قرار گرفته است و از طرفی همان ملکهای است که آن را درک میکند و خداوند آن را در بشر نهاده است، بنابراین گروه های مخاطبین که آن را درک میکنند بسیار اهمیت پیدا میکنند، چرا که آیه وجود رابطی میشود بین دو عنوان مستقل، یکی همان عنوان مشیر است و دیگر وجود مستقل، همان عنوانی است که تحت آن گروههایی شکل میگیرند و مورد تخاطب آیه قرار میگیرند، بنابراین موضوع آیه تنها همان گروههاییاند که خداوند آیه و نشانه را به آنها اختصاص داده و هر کس که بخواهد آیات را درک کند باید تحت عنوان آن گروهها واقع شود، البته همه عناوین تحت ملکه بصیرت واقع میشوند ،اما آن عناوین نیز هر کدام ملکهای هستند که باید به فعلیّت برسند.
[1] سوره اعراف، آیه 201.
[2] مظفر محمد رضا، المنطق التعلیمی، ص23.
[3] سوره زمر، آیه42.
[4] طباطبایی محمد حسین، پیشین، ج19، ص32 .
لينک جزييات بيشتر و دانلود اين پايان نامه:
More Stories
ادامه تحصیل در کشور کانادا
پایان نامه درباره حقوق متهم/منابع حقوق متهم
شناسايي ادله ديجيتال//پایان نامه ادله دیجیتالی